مقالات سیاسی - جايگاه مساله "تقليد از مرجعيت" در اردوگاه فتنه گران

 

جايگاه مساله "تقليد از مرجعيت" در اردوگاه فتنه گران

 

تمسک جستن به برخي شعائر اسلامي و انقلابي و اسلامي نشان دادن خود بخشي از سناريوي فتنه گران انتخابات براي فريب افکار عمومي بود. فتنه گران که ايستادگي در برابر نظام اسلامي را در دستور کار خود داشتند، از همان ابتدا به خوبي فهميدند که براي تحقق اهداف خود بايد به مولفه هايي چنگ زدند که در جامعه اسلامي داراي ارزش و قيمت بوده و مردم براي آن احترام قائلند. البته پايبندي به اين اصل از آنجا که با ذات و هويت اين جريان در تعارض بود دوام چنداني نيافت و با توجه به نفوذ جريانهاي مختلف به اردوگاه ملون فتنه، ضدانقلابي ميداندار شد که با صراحت بر عليه اسلام و نظام اسلامي موضع گيري کرد و به تدريج پرده تزوير از فتنه گران برانداخت.

 

* * *

در اين ميان سايت يکي از حاميان سران فتنه به تازگي در سايتش اقدام به درج يک نظرسنجي اينترنتي کرده و از خوانندگانش که اغلب آنها را هواداران جريان فتنه تشکيل مي‌دهند خواسته تا از ميان 10 گزينه اعلام کنند" "مقلد کدام يک از حضرات آيت مراجع تقليد هستند؟"

نام صاحب سايت وي "مهدي خزعلي" است که در سالهاي اخير با اظهار توهينهاي فراواني عليه دکتر احمدي نژاد در ميان ضدانقلاب شهرت يافته است. وي که در حوادث پس از انتخابات دستگير و با سپردن وثيقه آزاده شده بود بار ديگر در مهرماه سال 89 به جرم تبليغ عليه نظام، نشر اکاذيب و همچنين تشويش اذهان عمومي دستگير و بار ديگر آزاد شد و اقدامات فتنه گرانه خود را در قالب انتشار اخبار و تدوين يادداشت در سايتش ادامه داد.. همين اقدامات رانت خوار کوچک بود که موجب شد تا پدر بزرگوارش در اطلاعيه اي از اقدامات اين فرزند ناخلف اعلام برائت نمايد.

 

* * *

مروري بر نتايج اين نظرسنجي به خوبي مي‌تواند وضعيت فکري – عقيدتي هواداران اردوگاه فتنه را آشکار سازد. مطابق نتايج اعلام شده تا ساعت 24 روز 26 آذر از ميان 2583 نظر دهنده، 1652 نفر(64 درصد) اعلام داشتند که از هيچ يک از گزينه‌هاي مذکور تقليد نمي‌کنند! در مورد اين 64 درصد که به عبارتي 36 درصد باقي مانده را به شدت تحت الشعاع قرار داده، سه حالت قابل فرض مي باشد:

فرض اول آن است که اين افراد همه از مرحله تقليد گذشته و به مقام اجتهاد رسيده‌اند و ديگر نمي‌توانند از کسي تقليد نمايند!

فرض دوم آن است که مرجع مورد علاقه اين افراد در ميان گزينه هاي مذکور نبوده و از برخي مراجع خودساخته تقليد مي کنند.

و فرض سوم آنکه اين افراد اصلا متشرع و مقيد به اسلام نيستند که نيازي به تقليد و انتخاب مرجعيت داشته باشند.

 

* * *

مروري بر ديگر نتايج نيز جالب توجه است. آمار بدست آمده بدين ترتيب است: آقاي صانعي(21 درصد)، آيت الله سيستاني(7 درصد)، آيت الله وحيد خراساني(3 درصد)، و آيات عظام مکارم شيرازي، خامنه‌اي، نوري همداني(1 درصد) و آيات عظام صافي گلپايگاني، شبيري زنجاني، موسوي اردبيلي و سبحاني(صفر درصد)

 

* * *

اين آمار همچنين حکايت از آن دارد که حمايت آقاي صانعي از سران فتنه بي‌اجر نمانده و امروز ايشان در صف اول مراجع عظام تقليد قرار دارد! (البته در اردوگاه فتنه گران، نه در ميان مومني و متدينين) جا داشت تا خزعلي از مراجع خود ساخته فتنه سبز همچون بيات زنجاني و عليمحمد دستغيب نيز ياد مي‌کرد و نام مرحوم منتظري را نيز مي‌افزود تا در اين صورت جريان فتنه بطور کامل سه جايگاه اول در اين فهرست را مال خود نمايد و ديگر جايگاهي براي مراجع عظام مورد علاقه ملت ايران باقي نماند! 

ادامه نوشته

مقالات سیاسی - بازي جديد مجرمين دربند فتنه

 

بازي جديد مجرمين دربند فتنه

 

 

برخورد قاطع نظام اسلامي با مجرميني که آتش بيار معرکه حوادث پس از انتخابات و فتنه سال 1388 بودند، چنان به موقع و دقيق بود که به خوبي توانست ستاد فتنه را مستاصل کند. اين افراد که با قرار گرفتن در زندان تازه متوجه شده اند که نظام اسلامي در برخورد با فتنه گران و آنهايي که ايمان و ارزشهاي جامعه اسلامي را مورد هتک قرار داده اند، اهل مدارا و تسامح نيست، تلاش دارند تا با مظلوم نمايي، نظام اسلامي را براي آزادي خود تحت فشار قرار دهند.

 

* * *

آخرين حربه اين جمع اعلام اعتصاب غذايي  است که در روزهاي منتهي به عاشورا توسط محمد نوري‌زاد پيگيري شد و چند نفر ديگر نيز در ظاهر به وي پيوستند. اين ماجرا با آب و تاب فراوان در رسانه‌هاي ضدانقلاب منتشر شد و به سوژه‌اي براي تبليغ عليه نظام اسلامي مبدل گرديد و بلافاصله اخبار تکميلي براي ايجاد يک جو رواني آغاز شد. يکي از اين اقدامات تکميلي سفر خانواده نوري‌زاد به همراه خانواده چند مجرم ديگر به قم و ديدار با روحانيون و مراجع عظام تقليد بود تا از آنها بخواهند براي آزادي اين افراد تلاش نمايند. معلوم نيست اين خانواده هاي محترم چرا زماني که همسرانشان مشغول به فتنه گري و عبور از مرزهاي قانوني بودند چنين نگران نبوده و سکوت اختيار کرده بودند!

 

* * *

از سوي ديگر سران فتنه نيز بيکار نمانده با صدور پيامي به خيل حاميان اين جنگ رواني جديد در آمدند. شيخ ساده‌لوح که گويا به خوبي محمد نوري زاد را نمي‌شناسد و از مواضع تند وي عليه دوران اصلاحات و مجلس ششم بي‌خبر است، در بخشي از پيام خود مي‌نويسد: «محمد نوري‌زاد که خدمات ارزشمند و ماندگار وي در فراز و نشيب سه دهه انقلاب همواره خوش درخشيده از جمله دهها آزادمرداني است که متاسفانه امروز به ناحق در شرايط سخت زندان بسر مي‌برند.«

 

* * *

مساله ديگر ضرورت اطلاع رساني مسئولين ذي‌ربط از وضعيت زندانيان و مجرمين فتنه سال گذشته به افکار عمومي است و پاسخگويي به شبهاتي است که توسط رسانه‌هاي فتنه گر در اين ايام منتشر مي‌گردد. پاسخ مناسب و اطلاع رساني دقيق مي‌تواند خنثي کننده حربه مظلوم نمايي اين فتنه گران باشد که تلاش دارند چهره نظام اسلامي را مخدوش نمايند.

 

* * *

شناخت ترفندهاي فتنه گران و عمل به آيه شريفه: «يا ايها الذين امنوا ان جائكم فاسق بنباء فتبينوا» وظيفه شرعي هر مسلماني بالاخص در زمانه فتنه است. خداوند متعال در اين آيه به مومنين سفارش دارد که «اگر فاسقي براي شما خبري مهم آورد تحقيق كنيد، مبادا (از روي زودباوري و شتاب‏زدگي تصميم بگيريد و) ناآگاهانه به گروهي آسيب رسانيد، سپس از كرده‏ي خود پشيمان شويد.» اين آيه بايد به عنوان اصل اساسي مواجهه با رسانه‌هاي فاسق جريان فتنه مورد توجه مردم خداجوي ايران اسلامي قرار گرفته و به اخبار نقل شده از آنها به چشم ترديد بنگرند.

 

* * *

در مورد اعتصاب غذاي مذکور نيز بايد گفت اين اقدامات تکرار سناريوهاي سوخته‌اي است که تنها با هدف مظلوم نمايي، فشار به مسئولين ذي‌ربط و تخريب چهره نظام اسلامي توسط فتنه گران طرح‌ريزي شده و دنبال مي‌گردد و به نوعي مي‌توان آن را ادامه فتنه‌گري، اينبار از زندان دانست که نه تنها از جرم اين افراد نمي‌کاهد، بلکه بر جرائم آنها بايد افزوده شود. اين اعتصاب غذاي مجرمين در بند، يادآور روزه سياسي است که متحصنين مجلس ششم و همپالگی‌های امروز سران فتنه در دستور کار خود داشتند. آن روز با انتشار عکسهايي مشخص شد اين مدعيان به روزه سياسي پايبند نبوده و در پشت پرده سفره مفصل و مجللي بر پا بوده است!

 

* * *

راه آزادي اين مجرمين در بند، توبه و انابه به درگاه حضرت حق و اظهار پشيماني از اقدامات فتنه‌گرانه‌اي است که ارزشهاي نظام اسلامي را نشانه رفته بود. باشد که اين توبه و پشيماني مورد قبول حضرت حق و ملت ايران قرار گيرد!

 

ادامه نوشته

مقالات سیاسی - عاشورا؛ روز رسوايي جريان دروغ و فريب

 

عاشورا؛ روز رسوايي جريان دروغ و فريب

 

 

داستان عاشورا همواره يادآور پيروزي مظلوميت بر شقاوت و بيرحمي، غلبه حق بر باطل و سفيدي بر چند رنگي و نفاق بوده است! تجليگاه عريان شدن چهره واقعي خط نفاق و عيان شدن مظلوميت جبهه حق! بيش از سيزده قرن پيش آنگاه که جبهه نفاق و نيرنگ با نمادهاي مقدسي به جنگ با امام حق و حقيقت به پا خواست، شايد کسي گمان مي‌کرد که چنان رسوا شود که تا به امروز همچنان مورد لعن و نفرين آزادگان جهان قرار گيرد، وليکن چنين شد و اسلام ناب علوي توانست کوس رسوايي اسلام اموي را براي هميشه تاريخ به ثبت برساند.

 

* * *

سيزده قرن بعد بار ديگر تاريخ تکرار شد و اينبار روز عاشورا به روز رسوايي جريان فتنه گري بدل گرديد که علم سبز بر دوش، آرمانهاي يزيديان زمان را در دل مي‌پروراند! مهمترين شاخصه اين جريان که به ظاهر در پس اعتراض به نتايج انتخابات 22 خرداد به راه افتاد، "نفاق و دورويي" بود که در عرصه‌هاي مختلفي خود را متجلي ساخت. جرياني که خود با دروغ و فريب توانست در عرصه انتخابات وارد شده و فرصت رقابت بيابد، اما از همان ابتدا رقيب را به دروغ و فريب متهم مي‌کرد!؟

 

* * *

اين جريان با انتخاب رنگ سبز به عنوان نماد انتخاباتي خود، مردم متدين و معتقد به نظام اسلامي را فريب داد تا اينگونه جلوه‌گر شود که در خط مستقيم ولايت اهل بيت(ع) حرکت خواهد کرد، در حالي که تئوريسينهاي اين جريان سکولارهايي بودند که به حکومت اسلامي اعتقادي نداشتند. اين جريان با سرقت عناوين و بزرگنمايي انتساباتي که روزگاري به رهبر بزرگوار اين ملت - حضرت امام خميني(ره) – داشت، خود را خط امامي و از نزديکان فکري امام(ره) معرفي کرد در حالي که سالها بود از انديشه‌ها و آرمانهاي حقيقي ايشان فاصله گرفته و ايادي آنها حضرت امام(ره) را در موزه‌هاي تاريخ مي‌جستند!

 

* * *

نکته اساسي در اين ميان اين بود که هر چند اهل بصيرت و آگاهي از همان ابتداي کار با دقت و تامل توانستند بر ماهيت اين جريان نفاق پي ببرند، اما باز هم کساني بودند که در پس پرده تظاهر و رياي اين جريان، از تشخيص حقيقت امر ناتوان بوده و مناقشات پس از انتخابات را در قالب درگيري دو جناح تحليل مي‌کردند که در رقابت سياسي با يکديگر قرار دارند و به همين دليل بود که حکيم فرزانه انقلاب اسلامي به ضرورت افزايش بصيرت ملت تاکيد مي‌ورزيد.

 

* * *

اما آنچه در روز عاشوراي سال 88 به وقوع پيوست کوس رسوايي فتنه گران را فراگير کرد و پرده تزوير و فريب را از چهره اين منافقين برداشت. ملت به يکباره ديدند در حالي که همگان در عزاي سيد و سالار شهيدان به سوگ نشسته اند، جمعي اوباش سبزرنگ و سياه دل، به پايکوبي و اغتشاش پرداخته و با حمله به عزاداران حسيني در دفاع از سران فتنه شعار مي‌دهند. هيبت آنها نيز نشاني از عزادارن حسيني نداشت و چهره‌هاي بدور از شعائر اسلامي به خوبي نشان مي‌داد که اين اوباش به استخدام درآمده! تعلق خاطري به حماسه سازان کربلا ندارند، بلکه فرصت طلباني هستند که از تعطيلي اين روز فرصتي براي آشوب و بلوا يافته و همچون يزيديان به پايکوبي و هلهله پرداخته و آرمانهاي امام حسين(ع) و نظام اسلامي را نشانه رفته اند!

 

 

* * *

تفاوت اصلي عاشوراي سال 88 با عاشوراي 61 هجري در آن بود که اين بار بصيرت و آگاهي و ايمان ملت مسلمان ايران فرصت را از دشمنان حقيقت گرفت و اجازه نداد که بهاي رسوايي باطل و جريان نفاق، ذبح فرزند رسول خدا(ص) و عزيز فاطمه(س) و خاندان مطهرش باشد! و اين در حقيقت تجلي همان توصيف حکيمانه حضرت امام(ره) از ملت مسلمان ايران است که در وصيتنامه سياسي - الهي خود فرمودند: «من با جرأت مدعي هستم كه ملت ايران و توده ميليوني آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللَّه(ص) و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن علي- صلوات اللَّه و سلامه عليهما- مي‏باشند.«

ادامه نوشته

مقالات سیاسی - آيا فتنه گران نگران مرجعيت‌اند!؟

 

آيا فتنه گران نگران مرجعيت‌اند!؟

 

 

درست بعد از انتخابات دوم خرداد بود که به برکت! آزادي و توسعه سياسي دولت اصلاحات، چنان فضاي مطبوعات کشور جولانگاه انديشه‌هاي انحرافي قرار گرفت که حتي مهمترين مقدسات ملت که آموزه هاي اسلام و مکتب اهل بيت(ع) باشد در امان نماند و قلم بدستان سکولار و جريان شارلاتانيزم مطبوعاتي بسياري از مسلمات دين از حجاب و عفاف گرفته تا مساله تقليد و مرجعيت را زير سوال بردند.

 

* * *

اوج اين افسارگسيختگي فرهنگي را مي‌توان در سخنراني عضو سازمان نامشروع مجاهدين انقلاب در همدان مشاهده نمود که وي با صراحت ضمن توهين به روحانيت و مراجع عظام تقليد، مساله ضروري تقليد عوام از مراجع را به سخره گرفت. هر چند در آن مقطع نيز اعتراضات گسترده مردمي و صدور حکم ارتداد هاشم آقاجري اين جريان را وادار به عقب نشيني کرد و مجبور نمود تا کمي در پرده سخن بگويد، اما اين حوادث به خوبي نشان ‌داد که اين جريان اعتقادي به جايگاه روحانيت و مراجع ديني به عنوان رهبران مذهبي - اعتقادي جامعه اسلامي نداشته و روشنفکران سکولار را مرجع فکري و ديني خود مي‌داند.

 

* * *

اين جريان با چنين سابقه سياهي که تنها نمونه‌اي از آن اشاره گرديد، امروز در صف حاميان مرجعيت در آمده و به بهانه انتشار مقاله‌اي در يک سايت اصولگرا، خود را حامي مرجعيت معرفي مي‌کند. درج يک يادداشت اعتراضي به مواضع آيت الله وحيد در قبال حوادث پس از انتخابات سال گذشته و فتنه روز عاشورا، هر چند بايد مورد بررسي و نقد قرار گيرد، اما ورود سايتهاي فتنه‌گري چون آينده، جرس و روزآنلاين به اين ميدان و تلاش براي حمايت ظاهري از مرجعيت و متهم کردن جريان اصولگرا به اختلاف با مراجع فريب ديگري است که بايد آن را در قالب سناريوي جنگ رواني فتنه گران ارزيابي نمود.

 

* * *

همه مي‌دانند که نگراني فتنه‌گران نمايش چهره حضرت عباس(ع) در سريال مختارنامه نيست، چرا که اينها پيش از اين بارها به مقدسات توهين کرده و حتي قيام امام حسين(ع) را نيز زير سوال برده‌اند، بلکه مساله آن است که قصد دارند تا با ايجاد اختلاف و درگيري جريان انقلابي و اصولگرا را جرياني منقطع از روحانيت و مراجع عظام تقليد نشان دهند. تفکيکي که مي‌تواند هم به تضعيف جريان اصولگرا و همه مراجع عظام تقليد بينجامد.

 

* * *

مروري بر عملکرد سران فتنه در حوادث سال پيش به خوبي نسبت اين جريان با مراجع عظام تقليد را آشکار مي‌سازد. به عنوان نمونه اين جريان در سال گذشته بيشترين هجمه را به ساحت مرجع عاليقدر شيعه حضرت آيت الله العظمي نوري همداني از خود نشان داد، که اوج آن هتک حرمت معظم له توسط شيخ ساده لوح کروبي بود. وي در نامه‌اي توهين‌آميز به مورخه 26/7/88 خطاب به آيت الله نوري همداني مي‌نويسد: «با تاسف بايد عرض کنم آنچه که از مواضع حضرتعالي در سالهاي اخير و بويژه قضاياي بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم مشاهده شد، بعضا بر خلاف سيره سلف صالح از مراجع معظم ديني مي باشد و اين خطر را پيش مي‌آورد که با شبهه آفريني نسبت به ساحت مقدس مرجعيت شيعه منجر گشته و مفهوم کمک و تعاون به ارباب قدرت از حضرتعالي در برخي اذهان برداشت شود، چيزي که قطعا ً جنابعالي از آن مبرا هستيد ولي چنين تلقي و برداشتي توسط مردم موجب دلسردي و سست اعتقادي مردمان مي‌گردد.«

 

* * *

با مروري بر عناصر پشت پرده جريان فتنه مي‌توان چنين گفت که اردوگاه فتنه گران به مثابه خيمه‌گاه سپاه کفر در جنگ احزاب مي‌ماند که تمامي گروههاي ضدانقلاب در آن جمع گشته اند و ديگر جايگاهي براي جريانهاي مذهبي باقي نمانده که در صف حاميان فتنه قرار گيرند! با صراحت بايد گفت که جريان فتنه به روحانيت نگاهي ابزاري داشته و براي کسب آبرو و مشروعيت از برخي از آنها ياد مي‌کند و گرنه حتي قرار دادن نام منتظري، صانعي، بيات زنجاني و علي محمد دستغيب در رديف گنجي، مهاجراني، مخملباف، سازگارا  و کديور و سروش نيز ترکيب نامانوسي است که با حقيقت امر فاصله بسيار دارد!

 

* * *

کدیور (18/9/89) : «در طول اين ساليان، به ويژه در ربع قرن اخير، بالاخص در اين دو سال آيا هيچ غلط و مسئله اي مهمتر از مسئله ياد شده به حضرت آيت الله گزارش نشده که ارزش اعتراض علني و اعلام خطر و نصيحت و تهديد آشکار مسئولان امر و دعوت جوانان غيرتمند به اعتراض محشرگونه داشته باشد؟»

 

* * *

سر آخر بايد گفت آنهايي که با مشي و مرام و آراء و نظرات فقهي آيت الله وحيد خراساني آشنا هستند به خوبي مي‌دانند که هيچ نسبتي ميان جريان فتنه و اين مرجع عاليقدر شيعه نمي‌تواند وجود داشته باشد. آيت الله وحيد از مراجع سنتي حوزه هاي علميه است که فتنه گران تاب شنيدن بسياري از مواضع فقهي ايشان را ندارند، چه رسد به اينکه فتاواي ايشان را ملاک عمل شرعي خود قرار دهند. در سالهاي اخير مشي ايشان همواره عدم ورود مستقيم به مسايل سياسي بوده و ايشان اولويت خود را تقويت ارکان فقهي - اعتقادي شيعه قرار داده‌اند. فتنه گران بسيار تلاش کردند تا در اين ايام سخن و عبارتي را از ايشان بر عليه نظام اسلامي مصادره کنند، اما به لطف خداوند متعال تمامي تلاشهاي آنها ناکام ماند و معظم له با تاکيد بر مشي و رويه خود از موضع گيري در مسايل اخير پرهيز نمودند. و به همين خاطر است که فتنه گران مايوس شده به مسايلي از قبيل حاشيه سازي براي سايت الف دلخوش کرده‌اند که ضرورت دارد نيروهاي اصولگرا و حزب اللهي با تدبير خود اين تلاش فتنه گران را نيز ناکام بگذارند.

 

ادامه نوشته

مقالات سیاسی - حمايت حزب مشارکت از ابراهيم يزدي براي چه؟!

 

حمايت حزب مشارکت از ابراهيم يزدي براي چه؟!

 

 

خبر دستگيري ابراهيم يزدي دبيركل گروهك غيرقانوني نهضت آزادي به همراه هاشم صباغيان، دكتر غفار فرزدي و احد رضايي از اعضاي شوراي مركزي نهضت آزادي ايران، به اتفاق دكتر سيد علي اصغر غروي مسئول شاخه اصفهان اين گروه كه براي شركت در مراسم ختمي مربوط به يكي از اعضاء نهضت آزادي در شهر اصفهان به اين شهر سفر كرده بودند، خيلي زود مورد توجه رسانه هاي خبري جريان فتنه قرار گرفت.

 

* * *

حمايت روشنفكران سكولار از دبيركل تشكلي كاملا ليبرال كه جاي تعجب ندارد، اما آنچه قابل است صدور بيانيه‌اي است كه در پاي آن امضاي برخي از اعضاي محوري جريان دوم خرداد و حزب منحل شده مشاركت همچون محمدرضا خاتمي، عبدالله رمضان‌زاده، مصطفي معين،  زهرا رهنورد به چشم مي‌خورد. ديگر امضا كنندگان عبارتند از: عزت الله سحابي، حسين شاه حسيني، احمد صدر حاج سيد جوادي، هادي کحال زاده، فخرالسادات محتشمي‌پور، الهه مجردي.

مورد توجه اين بيانيه تعريف و تمجيدي اعضاي فعال جبهه دوم خرداد و اعضاي محوري حزب منحل شده مشاركت  است كه از مواضع ابراهيم يزدي شده است. نويسندگان بيانيه از يزدي به عنوان «يکي از شناخته‌شده‌ترين و ديرپاترين شخصيت‌هاي سياسي ملي ايران» ياد كرده و در وصف سوابق وي مي‌نويسند:

«نگاهي به کارنامه سياسي دکتر ابراهيم يزدي و مهم‌ترين مطالبات وي به ويژه در ساليان اخير، يعني تلاش در راستاي تحقق حاکميت قانون و محدود و پاسخ‌گو ساختن قدرت مقامات رسمي در چارچوب حقوق ملت و تعمد حکومت‌گران در آشکارسازي ابعاد غيرقانوني بازداشت ايشان از سوي ديگر، حکايت از آن دارد که چنين اموري، افزون بر کينه شخصي برخي مقامات و ماموران امنيتي، تنها به خواست و در راستاي منافع فردي و گروهي کساني مي‌تواند انجام پذيرد که اين روزها بي‌هيچ واهمه‌اي از ابراز دشمني با مردم‌سالاري و حکومت قانون، عنان امور را به کف دارند.»

 

 

* * *

ريشه تفکرات نهضت آزادي را بايد در جبهه ملي جستجو کرد. بررسي روح حاکم بر محتويات مرامنامه ي نهضت آزادي به روشني نشان مي‌دهد که بر عناصري چون «ايرانيت، تبعيت از قانون اساسي و مصدقي بودن» تأکيد و بر «اسلاميت» به طور عرضي و حاشيه‌اي اشاره شده است. اين محور نبودن اسلام در مرامنامه نهضت به خوبي ليبرال بودن اين جريان را آشكار مي سازد و اين همان انحرافي است كه شهيد بزرگوار بهشتي سالها قبل به آن اشاره نموده بود. كتر بهشتي درباره "نهضت آزادي" و ماجراي شكل گيري آن مي‌گويد:

«وقتي که نهضت آزادي تشکيل شد با خوشحالي از اين خبر استقبال کردم و وقتي در اساسنامه از اسلام به عنوان يک مکتب و از نهضت آزادي به عنوان يک حزب اسلامي تمام عيار ياد نشده بود به دوستان بنيانگذار نهضت آزادي انتقاد کردم و گفتم که اين حزب مکتبي نيست، اسمش را هم گذاشته ايد نهضت آزادي، آزادي که همه اسلام نيست، از مسائل مهم بشري است و از ارکان اسلام، ولي همه اسلام نيست. دوستان گفتند: براي اينکه ما مي خواستيم آنهايي که روي عنوان اسلام آلرژي دارند از اين تشکيلات فرار نکنند، ولي حقيقتش اين که قصد فقط اسلام نبود. قصد اين بود که مرامنامه نشان مي‌داد که يک عده مسلمان آمده‌اند يک حزب درست کرده اند; اما در اين تشکيلات سياسي، اسلام را به عنوان يک مکتب تمام عيار مطرح نکرده اند.»

 

* * *

نهضت آزادي در 8 سال جنگ كه همه دنياي استكبار از صدام پشتيباني مي كرد، همواره به تخريب روحيه مردم، نفي دفاع مقدس، محكوم كردن ادامه جنگ، همراه اتهامات عديده به مسؤولان نظام اقدام كرده است. در قطعنامه ششمين كنگره نهضت آزادي در اسفند 62 آمده است:  «نگران آينده جنگ و فرجام نامعلوم آن و گسترش خرابي آن و گسترش خرابي و خسارات مادي و معنوي كه به صورت مسابقه‌اي براي دو ملت ايران و عراق درآمده مي‌باشيم». و طي نامه‌اي در ارديبهشت 67،  امام را در ادامه جنگ 8 ساله مقصر اعلام مي‌کند: «آيا وقت آن نرسيده است كه رهبر انقلاب، بازگشتي به خود، و به خداي خود كرده و تجديد نظري در تصميم و تصورات گذشته بفرماييد».

 

 

* * *

با تشكيل دولت موقت وي به عنوان معاون نخست وزير در امور انقلاب و پس از استعفاي دکتر کريم سنجابي از پست وزارت امور خارجه به عنوان وزير خارجه دولت انتخاب مي‌شود. همچنين در سالهاي ۵۸ و ۵۹ سرپرستي موسسه کيهان را بر عهده داشت. وي در اين ايام بار ديگر از خط امام فاصله گرفت و با نزديك شدن به مهندس بازرگان در طيف جريان ليبرال قرار گرفت.

او همراه با استعفاي مهندس بازرگان در 15/8/58 از دولت کناره گيري کرد. با برگزاري انتخابات مجلس شوراي ملي در اين انتخابات از تهران کانديدا شد و در دور اول انتخابات به وکالت مجلس انتخاب شد.

 

* * *

در لابلاي پرنده 40 ساله فعاليت سياسي ابراهيم يزدي، آنقدر اقدامات سياه و خيانت آميز فراوان است که ديگر اجازه درخشندگي اقدامات مثبت فراهم نمي‌آيد! اما معلوم نيست که سران حزب غيزقانوني مشارکت با چه اهداف و نياتي قصد دارند تا از يزدي يک اسطوره ساخته و وي را به عنوان «يکي از شناخته‌شده‌ترين و ديرپاترين شخصيت‌هاي سياسي ملي ايران» براي نسل جوان امروز معرفي نمايند.

 

* * *

حقيقت آن است كه اتخاذ چنين مواضعي را بايد در ذيل ماجراي استحاله فكري - سياسي جرياني ديد كه روزگاري نه چندان دور خود را به عنوان جريان چپ و مدافع خط امام و اسلام انقلابي تعريف مي‌كردند. اين جريان با تفكرات ضدسرمايه‌داري خود را در مقابل جريان نهضت آزادي تعريف مي‌كرد اما متاسفانه در سالهاي گذشته آنقدر دگرگون شده كه در صف حاميان نهضت آزادي و ابراهيم يزدي در آمده و با عزت الله سحابي و صدر حاج سيد جوادي بيانيه مشترك صادر مي‌كند!

 

* * *

همچنين اين حمايت از جايگاه کليدي ابراهيم يزدي و نهضت آزادي در جريان فتنه 88 حکايت دارد و نشان مي‌دهد که اين جريان از همپيمانان اصلي حاميان موسوي و کروبي بوده که حال بعد از دستگيري براي آزادي آن بسيج شده اند! روابط پنهان نهضت آزادي و جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين و مجمع روحانيون  و موسوي و کروبي و در يک کلام جبهه فتنه گران نياز به بررسي دقيقتري دارد.

ادامه نوشته

مقالات سیاسی - مخملباف و شريک زندگي آقاي موسوي

 

مخملباف و شريک زندگي آقاي موسوي

 

 

وقتي چند روز پيش خبر اعطاي جايزه خانواده مخملباف (که از جشنواره کذايي زنان آلمان کسب کرده بود) به زهرا رهنورد با آن تعريف و تمجيدهاي غلوآميز انتشار يافت براي اهل فن خيلي تعجب برانگيز نبود، چرا که پيش از اين نيز خانواده مخملباف جوايزي را که از چنين جشنواره‌هاي بي‌هويتي کسب کرده بود به فتنه‌گراني چون مهدي کروبي، حسينعلي منتظري، محمد نوري زاد و عباس امير انتظام اهدا نموده بود!

 

* * *

محسن مخملباف دلائل حمايت خود از موسوي را چنين بيان مي‌دارد: «مهندس موسوي با آن که مرد است، اما در کنار او زني است که مدام حقوق زنان را به ياد او مي‌آورد. ما ايراني‌ها 70 ميليون جمعيت هستيم. نيمي از ما ايراني‌ها را زنان ايراني تشکيل مي‌دهند. آن‌ها راي مي‌دهند. آن‌ها در رنج‌هاي ما حتي بيش از ما رنج مي‌برند. اما هيچ‌گاه در سطح کلان سياسي، نقشي براي خود نمي‌بينند. براي شرايط کشور ايران، اين نقش نمادين بانوي اول ايران، آن هم در کشوري که به نهاد خانواده مي‌بالد، يک گام آغازين براي حل مشکل حضور زنان در عرصه سياسي است. و اين فرصتي است که با وجود رهنورد در کنار موسوي مي‌تواند ايجاد شود.»!

 

اما آنچه تا حدي تعجب همگان را به همراه داشت، تعابير عجيب و غريبي است که همسر موسوي در وصف خانواده مخملباف ايراد داشته است. وي با صدور پيامي ضمن تشکر از خانواده مخملباف به خاطره اهداء جايزه مذکور به وي در توصيف مخملباف و فرزندانش مي‌نويسد: «کيست که نداند وفاداري و عشق شما به ملت، چگونه الهام‌بخش بزرگي در درک زيبايي‌شناسي و خلاقيت هنري‌تان بوده است. تا آن حد که شما را به هنرمنداني نه فقط براي ايران بلکه به هنرمنداني براي بشريت دردمند تبديل کرده است به ويژه آنکه تبعيض‌ها و سرکوب‌ها نسبت به تمام ملت و به خصوص زنان را با ابزار سحرانگيز سينما، متعهدانه بيان مي‌کنيد.»

عمق فاجعه تعريف و تمجيد اينچنيني از مخملباف آنگاه مشخص خواهد شد که مروري بر سير تحولات مخملباف و فيلمهايش در سه دهه اخير داشته باشيم تا مشخص گردد که رهنورد از چه کساني ستايش مي‌کند!

 

* * *

تحولات شخصيتي مخملباف در اواخر دهه 60 با سفر چند روزه وي به اروپا آغاز شد و تا بدانجا پيش رفت که آثار انحرافي چون نوبت عاشقي، سکس و فلسفه و فرياد مورچگان که مروج اباحي گري است در کارنامه وي ثبت گرديد. و حال سازنده فيلم ""فرياد مورچگان" که با صراحت تمام براي اولين بار در سينماي ايران صحنه عريان شدن يک زن را در برابر دوربين به تصوير کشيده است، در اين تقديرنامه خانم رهنورد به عنوان مدافع حقوق زنان معرفي مي‌شود! معلوم نيست اين دفاع چگونه صورت گرفته و آيا ترويج بي‌بند و باري و عرياني از نگاه همسر موسوي ارتقاء جايگاه زن در جامعه است!؟ و آيا مشاور ارشد آقاي موسوي در صورت موفقيت در انتخابات دهم رياست جمهوري در تلاش بوده تا چنين تفکراتي انحرافي در حوزه مسايل زنان را در عرصه فرهنگ و سينماي ايران بسط و گسترش دهد!؟ همچنين نظر خانم رهنورد در مورد کشف حجاب خانواده مخملباف مشخص نيست و معلوم نيست که آيا وي پوشش چنين خانوده نمونه‌اي! را مي‌پسند يا خير؟

 

* * *

البته در وراي اين اظهارات علت اصلي تعريف و تمجيد رهنورد از مخملباف را بايد در حمايت بي‌دريغ مخملباف از سران فتنه در ماجراي فتنه 88 دنبال نمود. مخملباف از ابتداي کليد خوردن سناريوي کودتاي مخملين خود را سخنگوي موسوي در خارج از کشور معرفي کرد (ادعايي که هيچگاه توسط موسوي تکذيب نشد!) و تمام وقت خود و خانواده خود را در خدمت خيانت به کشور و حمايت از فتنه قرار داد! وي در کنار ضدانقلاب فراري چون محسن سازگارا به تبليغ عليه نظام اسلامي پرداخته و با صدور بيانيه‌هاي متعدد مشترک تلاش کردند تا فضاي کشور را ملتهب نگهداشته و به زعم خود نام خاندان موسوي و فتنه سبز را زنده نگه دارند!؟ وي با سفر به نقاط مخالف اروپا و آمريکا تلاش کرد تا ضدانقلاب خارج نشين را در دفاع از موسوي بسيج نمايد.

 

* * *

رهنورد امروز خود و خانواده موسوي را وامدار خانواده مخملباف مي‌داند و در تلاش است به نحوي جبران نمايد و چنين تعابير بي‌پايه‌‌اي را در مورد خانواده مخملباف بسرايد و خانواده مخملباف را به عنوان دوست خطاب کرده و هنرمندي اين خانواده را مورد ستايش قرار دهد!

 

* * *

پيش از اين شهيد بزرگوار سيد مرتضي آويني در وصف مخملباف گفته بود: «مخملباف فقط شعار مي‌دهد و از همان آغاز هم همين بوده است ... وقتي بادكنك مي‌تركد صداي آن تا مدتها در گوش زنگ مي زند.» و اين تعبيري است که امروز بيش از مخملباف مي‌تواند برازنده شريک زندگي آقاي موسوي باشد.

 

ادامه نوشته

بيانيه مجمع دانش آموختگان دانشگاه صنعتي اميرکبير به مناسب شهادت دکتر مجيد شهرياري

 

بيانيه مجمع دانش آموختگان دانشگاه صنعتي اميرکبير

به مناسب شهادت دکتر مجيد شهرياري دانش آموخته دانشگاه اميرکبير

 

بسم رب الشهداء و الصديقين

و من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوالله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا

 

حضرت آيت الله خامنه اي:

دست جنايتکاري که اين ضايعه را آفريد، انگيزه‌ي دشمنان جمهوري اسلامي را که ضربه زدن به حرکت و جهاد علمي کشور است، افشاء و برملا کرد. بيگمان همت دانشمندان و استادان و دانش پژوهان کشور، به رغم دشمن،‌ اين انگيزه‌ي خباثت آلود را ناکام خواهد گذاشت.

(بخشي از پيام رهبر انقلاب به مناسبت شهادت دکتر عليمحمدي)

 

باز هم در آستانه ماه خون و قيام دانشگاه سرخگون شد و استاد شهيد دکتر مجيد شهرياري فارغ التحصيل دانشگاه صنعتي اميرکبير و استاد فيزيک دانشگاه شهيد بهشتي بدست تروريستهاي جنايتکار وابسته به بيگانه به شهادت رسيد.

شهادت اين استاد برجسته فيزيک کشور حکايت از آن دارد که مقابله تمام عيار انقلاب اسلامي و استكبارجهاني به مراحل حساسي رسيده است و در اين ميان دانشجويان و اساتيد دانشگاه که مجاهدين خط مقدم مبارزه علمي با دشمنان انقلاب اسلامي مي‌باشند، بايد با خون مطهر خويش جبهه حق و حقيقت را ياري نمايند.

استکبار جهاني که تکاپو و تعالي نظام اسلامي و بسط تفکر اسلام ناب محمدي(ص) را بزرگترين دشمنان نظام سرمايه داري مي‌داند، هراسناک و با همه توان در تلاش است تا نگذارند دلاور مردان عرصه علم و دانش و دانشمندان بزرگ ايران زمين يکي پس از ديگري قله هاي علمي را فتح کرده و استقلال علمي و خودکفايي ايران اسلامي را تضمين نمايند و آخرين سنگر استراتژيک باقي مانده در دست امپرياليسم جهاني را نيز فتح كنند.

تلاش همه جانبه براي ممانعت از دستيابي جمهوري اسلامي به دانش هسته‌اي، طرح‌ريزي کودتاي مخملين و راه اندازي فتنه سال 1388 با کمک ايادي داخلي و افزايش فشارهاي بين‌المللي براي تحريم اقتصادي ايران اسلامي، سناريوهاي سوخته‌اي است که دشمنان انقلاب اسلامي براي به زانو درآوردن ملت غيور ايران بکار گرفته‌ و در همه آنها به لطف نصرت الهي و صبر و استقامت ايرانيان ناکام مانده است.

آخرين سناريوي کثيف اين دشمنان انسانيت، راه اندازي گروهکهاي تروريستي و نشانه رفتن قلب دانشمندان فرهيخته ايران اسلامي است که با شهادت "دکتر مسعود عليمحمدي" در دي ماه 1388 آغاز و امروز با شهادت دکتر مجيد شهرياري و ترور ناکام دکتر فريدون عباسي دواني ادامه يافته است.

امروز ملت ايران به خوبي مي‌داند که آن دست جنايتکاري که بمب را در کنار اتومبيل دکتر شهرياري منفجر مي‌کند، عمله‌اي مزدبگير بيش نبوده و در پس آن آمران جنايتکاري وجود دارند که در راس آنها رژيم صهيونيستي و آمريکاي جنايتکار قرار دارد. دشمناني که موفقيتهاي علمي جوانان مومن ايران زمين، خواب راحت را مدتهاست از چشمان خون گرفته آنها ربوده است!

اما خطاب به دشمنان انقلاب اسلامي بايد گفت همانطور که پير فرزانه‌مان – حضرت روح الله(ره) فرموده‌اند: "ملتي که شهادت دارد اسارت ندارد"! جوانان و جهادگران عرصه نبرد علمي حاضرند براي رسيدن به عزت و استقلال همه جانبه،
جان ناقابل خويش را فدا نمايند، اما لحظه‌اي اسارت و بردگي را بويژه در حوزه علم و دانش نپذيرند.

مدعيان دروغين حقوق بشر! بدانند که خون سرخ اين استاد بسيجي بيش از پيش کوس رسوايي آنها را عالمگير کرده و آيه و نشانه الهي محکمي است بر رسوايي مدعياني که با نام حقوق بشر و مبارزه با تروريسم، خود به بزرگترين تروريستهاي تاريخ تبديل شده‌اند.

ايادي داخلي استکبار و فتنه گران شکست خورده از ملت نيز بدانند که آنان نيز در ناامني‌هاي ايجاد شده سهيم بوده و اقدامات غيرقانوني آنها در سال گذشته دشمنان انقلاب اسلامي را وقيح‌تر از پيش کرده است. لذا نام ايشان نيز در فهرست زمينه‌سازان چنين جنايتهايي در حافظه تاريخي ملت ايران ثبت خواهد شد و در درگاه الهي و در برابر ملت بايد پاسخگوي رفتار خيانتکارانه خود باشند.

از مسئولين امنيتي و انتظامي نيز خواهان آنيم که ضمن رسيدگي هر چه سريعتر به پرونده شهيد شهرياري و شناسايي آمران و دستگيري قاتلان، اقدامات لازم براي تامين همه جانبه امنيت و حفظ جان نخبگان علمي، استادان برجسته دانشگاه و مجاهدان عرصه جهاد علمي و جنبش نرم افزاري را در دستور کار خود قرار دهند تا شاهد تکرار چنين حوادث خونباري نباشيم.

مجمع دانش‌آموختگان بسيجي دانشگاه صنعتي اميرکبير، شهادت اين سرباز برومند انقلاب اسلامي در عرصه جهاد علمي و جنبش نرم افزاري را به حضرت بقيه الله الاعظم(عج) و رهبر معظم انقلاب اسلامي و همه ملت بزرگ ايران، بالاخص خانواده آن شهيد بزرگوار و همه همرزمان ايشان در عرصه جهاد علمي تبريک و تسليت گفته و از خداوند متعال خواستاريم تا روح آن عزير را با امام و مقتدايش - حضرت روح الله الموسوي الخميني(ره) - و سيد و سالار شهيدان - حضرت ابا عبداله الحسين(ع) - محشور گرداند.

مجمع دانش‌آموختگان بسيجي دانشگاه صنعتي اميرکبير

89/9/9

 

مقالات سیاسی - دانشگاه همگام انقلاب است نه همراه فتنه!

 

دانشگاه همگام انقلاب است نه همراه فتنه!

 

بعد از چندماه از صدور بيانيه شماره 18 موسوي در 25 خرداد امسال که حتي مورد توجه همراه نزديک وي نيز قرار نگرفت و به تکرار ملال‌آور دروغها و ادعاهاي پيشين اختصاص يافت، بار ديگر موسوي به ابزار بيانيه نويسي روي آورده تا بدين منوال بعد از مدتها کمي از انزوا خارج شده و اظهار وجودي در عرصه فضاي مجازي داشته باشد.

 

* * *

اما آنچه در اين نوشتار قابل توجه است ادعاي موسوي در مورد وضعيت جنبش دانشجويي در کشور مي‌باشد. وي خطاب به مسئولين نظام اسلامي مي‌نويسد: «نمي‌انديشيد که حتي اگر تمام مساجد و تکايا و نهادهاي سنتي را آمرانه و بخشنامه‌اي در خدمت محکوميت جنبش سبز به کار بگيريد، سه ميليون دانشجوي آگاه و فرهيخته مي‌توانند با پراکندن پرسشها و نقدها پل‌هاي ارتباطي نيرومندي با همه اقشار مومن و مستضعف برقرار کنند و به آنها ريشه‌هاي عقب ماندگي و فقر و سقوط توليد ملي را توضيح دهند؟»

 

اعلام حمايت سه ميليون دانشجو از مواضع فتنه گران سبزرنگ را بايد آخرين ادعاي مرد متوهم فتنه دانست که نشان از بي‌اطلاعي و تداوم خيال‌پردازي‌هاي وي دارد. همانطور که در حوادث سال گذشته نيز شاهد بوديم يکي از ناکامي‌هاي بزرگ فتنه‌گران را مي‌توان عدم توانايي همراه‌سازي دانشگاه با خود دانست، نقطه ضعف فاحشي که حتي خود مجبور به اعتراف بدان شدند! جنبش دانشجويي که به خاطر وجود روحيات جواني که با نقد و اعتراض و پرسشگري همراه است، همواره مورد طمع جريانهاي سياسي بوده است. فتنه گران که از تداوم اقدامات غيرقانوني و اردوکشي خياباني ناتوان شده بودند، بدنبال بستري براي تداوم کار خود بوده و بدين منظور نيم نگاهي به دانشگاه داشتند که با توجه به خصوصيات مذکور مي‌توانست بهترين گزينه باشد، وليکن همانطور که شاهد بوديم چنين نشد و دانشگاه حاضر به همراهي با فتنه نگرديد و بر مسير ديگري رفت.

 

* * *

در بيانيه جديد نيز موسوي در تلاش مجدد براي تحريک دانشگاه است. وي در عبارت فوق با صراحت اعتراف دارد که مساجد، تکايا و نهادهاي سنتي (و البته حتما بسيج) به محکوميت فتنه سبز راي داده است، اما متوهمانه مدعي است که سه ميليون دانشجوي دانشگاهها از علاقمندان به فتنه سبز به شمار مي‌آيند!؟ گويا فراموش کرده است که به برکت انقلاب اسلامي در درون هر دانشگاه نيز نهادهاي سنتي!؟ از قبيل مساجد، تکايا و بسيج وجود داشته و محوريت فعاليتهاي سياسي و انقلابي را تشکيل مي‌دهند و آگاهترين دانشجويان نيز در اين مکانها فعاليت دارند. به عبارت ديگر در جامعه اسلامي هرکس پايگاههاي حياتي  چون مسجد و تکايا و هيئات مذهبي را از دست داده و از آنها جدا و بريده باشد، عرصه اجتماع را از دست داده و شکل‌‌گيري محفلهاي جديد و راه‌اندازي شبکه‌هاي اجتماعي کذايي در فضاي مجازي و کاذب اينترنت نمي‌تواند جايگزين اين نهادهاي سنتي! گردد.

 

* * *

دانشگاه به خوبي به خاطر دارد در دهه 70 در اوج دوران سازندگي و در زماني که مسئولين اجرايي کشور علاقه چنداني به فعاليتهاي سياسي جنبش دانشجويي نداشتند، و در زماني که موسوي به خواب 20 ساله فرو رفته و چشم بر معضلات و مشکلات کشور بسته و در خيالات و روياهاي شاعرانه و هنري!؟ خود غرق بود، حکيم فرزانه انقلاب اسلامي در سخنراني تاريخي خود از سياسي شدن دانشگاه سخن گفت و اعلام نمود:

«بنده دلم مي‏خواهد اين جوانان ما، شما دانشجويان؛ چه دختر، چه پسر و حتّي دانش‏آموزان مدارس، روي اين ريزترين پديده‏هاي سياسي دنيا فكر كنيد و تحليل بدهيد. گيرم كه تحليلي هم بدهيد كه خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت كند آن دستهايي را كه تلاش كرده‏اند و مي‏كنند كه قشر جوان و دانشگاه ما را غير سياسي كنند. كشوري كه جوانانش سياسي نباشند، اصلاً توي باغ مسائل سياسي نيستند، مسائل سياسي دنيا را نمي‏فهمند، جريانهاي سياسي دنيا را نمي‏فهمند و تحليل درست ندارند. مگر چنين كشوري مي‏تواند بر دوش مردم، حكومت و حركت و مبارزه و جهاد كند؟!» (12/8/72)

 

* * *

بله, براستي اگر آگاهي و بصيرت مهمترين معبر براي گذر از فتنه است، در اين مسير جنبش دانشجويي جزو صف شکنان خط مقدم جبهه مبارزه با فتنه‌گري قرار دارند. لذا خطاب به سران متوهم فتنه بايد گفت که آب بر هاون نکوبيد چرا که دانشگاه همگام انقلاب است نه همراه فتنه! 

ادامه نوشته