مقالات سیاسی - آيا زمان محاکمه فرا رسيده است؟

 

آيا زمان محاکمه فرا رسيده است؟

 

 

شور و نشاط بازار و آغاز زودهنگام خريدهاي بهاري و مهيا شدن مردم براي رسيدن عيدنوروز، بهترين نشان از وجود آرامش در جامعه و روزهاي خوبي است که پيش روي ملت ايران قرار دارد. اين نشاط و تحرک با دهه فجر پيروزي انقلاب اسلامي عجين شده و از ديگر سو اخبار پيروزيهاي ملتهاي مسلمان و مظلوم منطقه و سقوط ديکتاتورهاي وابسته به غرب نيز اين شادي و هيجان را دو چندان کرده است. اما گروهي از ملت بريده که حتي در راهپيمايي ملت ايران در 22 بهمن امسال نيز حضور نداشتند، آرامش و نشاط جامعه را نشانه رفته و فتنه‌اي ديگر را در سر مي‌پرورانند.

 

* * *

گام بعدي اين حرکت تلاش براي سوء استفاده از اين تحولات و ساختن محملي از آن براي جان گرفتن مجدد فتنه بود که بيش از يکسال است در حسرت نوستالژيک آن مي‌سوزند! در همين راستا موسوي و کروبي که همچنان در توهمات و آمال خود بسر مي‌برند با ارسال نامه‌اي از وزارت کشور خواستار صدور مجوز براي برگزاري راهپيمايي 25 بهمن در خيابانهاي پايتخت در حمايت از مردم مصر شده اند.

با انتشار اين نامه در فضاي مجازي بود که بار ديگر تبليغات گسترده ضدانقلاب براي شعله ور کردن آتش فتنه در کشور آغاز شد و ضدانقلابيون با صراحت اعلام کردند که اين درخواست موسوي و کروبي فرصت را براي اقدام عليه نظام اسلامي فراهم کرده است.

 

* * *

اين اقدام دو هالوي بازي‌خورده، سناريوي جديد تبليغاتي است که با علم به عدم صدور مجوز توسط مسئولين ذي‌ربط طرح‌ريزي شده است. اين افراد به خوبي آگاهند که نظام اسلامي چنين مجوزي را براي اين دو فرد فاسق فاقد صلاحيت صادر نخواهد کرد، لذا در پس اين درخواست فضا سازي عليه نظام اسلامي نهفته است تا شايد بتوانند جان ديگري گيرند!

 

* * *

حضور باشکوه ملت ايران در راهپيمايي دهها ميليوني 22 بهمن در سراسر کشور که امسال با شوق و شور موفقيت نهضتهاي اسلامي جهان اسلام و فرار مبارک دو چندان شده بود، حکايت از آن دارد که فتنه گران بيش از پيش از شناخت واقعيات جامعه ناتوانند. فتنه گران که با صراحت از تحريم راهپيمايي 22 بهمن سخن گفته و خود نيز در ميان ملت نبودند، وقتي اخبار و تصاوير حضور دهها ميليوني ملت را ديدند، آنچنان شوکه شدند که تا ساعتها وبلاگها و سايتهايشان جرات پرداختن به اخبار راهپيمايي را نداشتند. همين حضور باشکوه باعث شد تا نگراني بر اردوگاه ناکام فتنه گران فائق آيد و نويسندگان وابسته به آنها پيشاپيش از شکست اين سناريو خبر دهند و چنين بنويسند: «تعداد ما زياد نيست. مخاطب ما زياد نيست. دوستان زيادي نداريم... اين‌ها را به خاطر چه مي‌گويم؟ به خاطر فضايي که امروز به وجود آمده است و مطمئن هستم فردا به يأس منتهي خواهد شد»!

 

* * *

بنظر مي‌رسد مواجهه نظام اسلامي با اصحاب فتنه و سران آن به مرحله جديدي رسيده است. اگر تا ديروز بهانه آشوبها و کارشکني‌ها به ظاهر اعتراض به نتايج انتخابات بود، اما امروز اين جريان به تقابل و رويارويي مستقيم با نظام اسلامي روي آورده و در خيال خام خود کشاندن اوباش و ضدانقلاب به خيابانها براي براندازي نظام را هدايت مي‌کند. اقدامي که انتظارات و مطالبات ملت غيور ايران از مسئولين دستگاه قضايي براي محاکمه سران فتنه را دو چندان کرده است.

 

* * *

از سوي ديگر تکليف برخي احزاب و گروههاي سياسي نيز در اين بين بايد معلوم گردد. حمايت ورشکستگان سياسي چون اعضاي مجمع نمايندگان ادوار مجلس، مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه قم، حزب منحله مشارکت و شاخه خارج نشين سازمان نامشروع مجاهدين انقلاب!؟ از اين اقدام دو هالوي برانداز، تبعات قانوني و قضايي به همراه دارد که دستگاه قضايي بايد به آن با قاطعیت رسيدگي کرده و مانع تکرار آن شود.

 

 

* * *

25 بهمن امسال مانند تمامي 25 بهمن‌های سه دهه عمر پر برکت انقلاب اسلامي خواهد گذشت و نظام مقدس جمهوري اسلامي يک روز ديگر به تحقق اهداف و آرمانهاي خود نزديکتر خواهد شد و روسياهي ابدي براي فتنه گران خواهد بود.

 

ادامه نوشته

مقالات سیاسی - آيا انقلاب اسلامي هم فرزندان خود را خورده است؟

 

آيا انقلاب اسلامي هم فرزندان خود را خورده است؟

 

گزاره "انقلاب فرزندان خويش را مي‌خورد يا مي‌بلعد"، از جمله آن تعابيري است كه اغلب مردم درگير انقلاب براي يك بار هم كه شده آن را شنيده‌اند و شايد كمي در مفهوم آن درنگ كرده باشند.

 

* * *

در اين ميان همچنان سوالاتي مطرح است كه توجه به آن مي‌تواند ابعاد ديگري از مسايل انقلاب را رمزگشايي كند. يكي از سوالات آن است كه آيا "فرزندخواري" آفت هر انقلابي است؟ آيا راهي براي جلوگيري از اين اپيدمي وجود ندارد؟ آيا اين انقلاب است كه فرزندان را مي‌خورد يا اين انقلابيون‌ هستند كه انقلاب را مي‌خورند؟ آيا قرار است همواره انقلابيون تنها مطرودين انقلاب باشند! و يا برعکس ممکن است منحرفين و واماندگان از انقلاب نيز توسط انقلابيون کنار گذاشته شوند!؟

 

* * *

مروري بر داستان انقلاب اسلامي به عنوان منحصر بفردترين انقلاب در عصر انقلابها مي‌تواند پاسخگوي برخي از سوالات فوق باشد. در شرح داستان انقلاب اسلامي بايد گفت كه اين انقلاب از وي‍‍‍‍‍‍ژگيهايي برخوردار بود كه مانع از سرايت بيماري ديگر انقلابها بدان شد. مهمترين اين وي‍ژگيها عبارت بودند از: 1- وجود اسلام به عنوان ايدئولوژي انقلاب، 2- وجود رهبري الهي در راس انقلاب، 3- حضور مستمر و تاثير گذار مردم در صحنه هاي مهم انقلاب.

 

* * *

اين سه عنصر كافي بود تا راه بر "نفوذ"، "رقابت" و "اختلاف" بسته شود و انقلاب اسلامي بعد از سه دهه از آفت "فرزندخواري" مصون ماند. تداوم اين راه نيز همچنان به تمسك جستن بر اسلام و رهبري الهي و حضور ملت در صحنه ممكن خواهد بود.

 

* * *

البته انقلاب اسلامي از آفت ريزش مصون نماند و جمعي از انقلابيون ديروز به تدريج و هر يك به بهانه اي در صف جداماندگان از ملت قرار گرفته و از قطار انقلاب پياده شدند! مروري بر سرفصلهاي مهم سه دهه انقلاب به خوبي داستان تلخ ريزش اين واماندگان از مسير ملت انقلابي را آشکار مي‌سازد که آخرين آن فتنه سال 88 بود.

 

 

بررسي شعارها، برنامه‌ها، اقدامات، اعترافات و حمايتهاي دشمنان انقلاب اسلامي از اين جريان و سنجش آن با شاخص و طراز انقلاب اسلامي - که آراء و نظرات و سيره عملي بنيانگذار انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) باشد - به خوبي مي‌تواند آشکار سازد که اين جريان مصاديق انقلابيوني هستند که انقلاب آنها را بلعيده است، يا منحرفيني که به تدريج از قطار انقلاب خارج شده و از ارزشهاي انقلاب اسلامی فاصله گرفته‌اند! به واقع اصحاب فتنه و سران آن فرزندان ناخلفي بودن که بعد از گذر سه دهه از پيروزي انقلاب، پيشگام استحاله و براندازي آن شدند و در اين مسير تا مرز همپيماني با بيگانگان نيز رفتند.

غافل از آنکه انقلاب اسلامي ملت ايران "کلمه طيبه"اي است که خداوند در آيه شريفه 24 سوره ابراهيم آن را به "شجره طيبه" اي مثال مي‌زند که ريشه در خاک و شاخه در آسمان دارد:

«أَ لَمْ تَرَ كَيْف ضرَب اللَّهُ مَثَلاً كلِمَةً طيِّبَةً كَشجَرَةٍ طيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فى السمَاءِ»(24)

 

ادامه نوشته

مقالات سیاسی - دغدغه مشترک ما و آقاي هاشمي

 

دغدغه مشترک ما و آقاي هاشمي

 

 

انتشار دومين اظهارنظر آقاي هاشمي در مورد حوادث تاريخي انقلاب اسلامي حکايت از آن دارد که ايشان شيوه جديدي را براي بيان اظهارات سياسي خود برگزيده‌اند و آن "سخن امروز گفتن با زبان تاريخ" است.

بيانيه اول به بهانه 19 دي ماه 56 صادر شد که واکنشهاي متفاوتي را به همراه داشت و بيانيه جديد در آستانه دهه فجر، که به شرح ماجراي مبارزاتي حضرت امام(ره) از تبعيد تا پيروزي انقلاب اسلامي اختصاص يافته است. قسمت پاياني اين نوشتار ضمن توصيف شخصيت برجسته حضرت امام(ره)، از "انقلاب اسلامي" به عنوان "ارزنده‌ترين ميراث امام" ياد مي‌کند و اعلام مي‌دارد: «... همه ما بايد آبرو و هستي خويش را براي حفظ و نگهداري آن فدا كنيم و نگذاريم تاريخ مشروطه در اين سرزمين تكرار شود.»

 

* * *

خطاب به آقاي هاشمي بايد گفت که "جانا سخن از زبان ما مي‌گويي"! به واقع تمام آنچه در اين ايام و بعد از فتنه 88 به دغدغه فرزندان حضرت روح الله(ره) مبدل گرديد، همين ميراث داري و حفظ عزيزترين يادگار ايشان يعني نظام اسلامي بود.

 

* * *

در اين ايام ملت حزب الله خون دل خوردند و ديدند که عده‌اي با انتصاب به خط امام چگونه بر آرمانهاي امام تاختند! ديدند که تمثال مبارک ايشان چگونه مورد هتک قرار گرفت! و چگونه آن زعيم سفر کرده توسط فاسقي از اردوگاه فتنه‌گران به عنوان "آمر جنايت عليه بشريت" معرفي شد!

شايد باور کردني نبود که "شجاع‌ترين فقيه شيعه در تاريخ فقه اسلامي" (به تعبير ما و شما)، روزگاري به ديکتاتوري متهم شود و هتاکي خطاب به ايشان بنويسد: «آيت الله خميني هيچ مرجع تقليدي را که موضعي انتقادي اتخاذ مي‌نمود را تحمل نمي‌کرد.»!

 

 

* * *

آقاي هاشمي! فرزندان معنوي حضرت روح الله(ره) از شما سوالات فراواني دارند که تا پاسخ صريحي از شما نشنوند به تاريخ نگاري شما نيز اعتنا و اعتمادي نخواهند کرد. اين جمع از خود مي‌پرسد:

مگر راه حفظ ميراث امام جز از طريق عمل به رهنمودها و پيروي از سيره ايشان ممکن است؟

مگر امام بزرگوار هشدار نداند که «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت شما آسيب نرسد»!

مگر آن "سياستمدارترين مؤمن" نگفتند: «آن روزي را که امريکا از ما تعريف کند بايد عزا گرفت»!

مگر آن عزيز سفر کرده نفرمودند: «بايد مقيد به اين باشيد که قانون را بپذيريد، ولو برخلاف راي شما باشد»!

مگر آن "اديب‌ترين سياستمدار" در انتخابات به مسئولين کشور اعتماد کامل نداشت؟ مگر راي و شوراي نگهبان را به عنوان ناظر نهايي انتخابات نمي‌پذيرفت؟ مگر در زمان امام نتايج انتخابات بدون تائيد نهايي اين شورا اعتبار داشت؟

و دهها اگر و اماي ديگر ...

 

* *

آيا به واقع اين نوشته‌هاي امروز شما پاسخي به همان سياه نمايي‌ها و تهاجماتي است که در ماههاي اخير عليه حضرت امام(ره) و نظام اسلامي شده است؟ اگر چنين است پس چقدر دير به صحنه آمديد و چقدر محتاط و غيرمستقيم! به نحوي که ضمير سخنانتان مرجع خود را پيدا نمي‌کند!؟

 

* * *

آقاي هاشمي! "کديور" هنوز منتظر است تا سيدحسن به عنوان "يکي از نوادگان فاضل مرحوم آيت الله خميني" از رکن اساسي انديشه سياسي حضرت امام(ره) که نظريه ولايت مطلقه فقيه باشد اعلام برائت کرده و اميدوار است "سيد حسن در تحقيقاتشان به اين نتيجه برسد که ولايت شرعي فقيه بر مردم، فاقد مستند معتبر عقلي و نقلي است"!؟

گنجي، همچنان بر عملکرد دوران مديريتي امام(ره) مي‌تازد و قصد دارد تا با سياه نمايي، امام را براي نسل جوان امروز ايران اسلامي بي‌اعتبار نمايد، لذا بي‌شرمانه مي‌نويسد: «مسأله اين بود، در اين کشور هيچ کس نبايد مطرح شود. هر کس مطرح مي‌شد، کارش را مي‌ساختند. در دهه اول انقلاب، بايد، فقط آيت الله خميني مطرح مي‌گشت...»!؟

شما که خود از نزديک شاهد رفتار بزرگ مرد تاريخ ايران زمين بوده‌ايد و وي را " اديب‌ترين سياستمدار، سياستمدارترين مؤمن" مي‌دانيد چرا در برابر ياوه گويي‌هاي اين فرصت طلبان فراري واکنشي نشان نداديد؟! نگراني‌تان از چه بود که وارد صحنه نشديد و بر دهان فحاشان نکوبيديد؟!

 

* * *

از جمله دغدغه‌هاي مشترک ما و شما مساله تکرار مشروطه است. مروري بر تاريخ مشروطه به خوبي نشان مي‌دهد که بزرگترين عامل انحراف مشروطه، نفوذ جريانهاي انحرافي وابسته به بيگانگان در حرکت اسلامي ملت ايران بود. مشروطه آنگاه از مسير خود منحرف شد که جمعي از غربگرايان تلاش کردند تا با غفلت برخي خواص، در صف انقلابيون نفوذ کرده و ضمن ايجاد اختلاف، خود را سردمدار انقلاب معرفي کنند. دخالت مستقيم سفارتخانه‌هاي بيگانه نيز تکميل کننده اين سناريوي نفوذ و براندازي بود، سناريويي که با به دار رفتن سر "شيخ فضل الله نوري" محقق گرديد.

آقاي هاشمي! آيا فتنه پس از انتخابات شباهتهايي به فتنه دوران مشروطيت نداشت؟! آيا خوشحالي و پايکوبي بيگانگان در مواجهه با رفتار سران فتنه براي شما حجت کافي نبود که نگران تکرار مشروطه باشيد؟! براستي اگر فتنه گران با غفلت ملت، فاتح حوادث پس از انتخابات شده بودند، در ميدان مرکزي پايتخت اين بار بايد شاهد به دار آويختن کدام "شيخ فضل الله زمانه" مي‌بوديم!؟

 

* * *

امروز تمام کساني که دغدغه حفظ ميراث بزرگ امام(ره) را دارند و از تکرار مشروطه بيمناکند، بايد بدانند که دفاع از انقلاب اسلامي در برابر اين تهديدات و آسيبها تنها با تبعيت از حکيم فرزانه انقلاب اسلامي و برائت از دشمنان ايشان امکان پذير خواهد بود.

 

 

ادامه نوشته

مقالات سیاسی - ترويج تئوريک بي‌حجابي از زندان

 

ترويج تئوريک بي‌حجابي از زندان

 

 

 

نامه جديد "مصطفي تاج‌زاده" عضو دوزيست احزاب غيرقانوني مشارکت - مجاهدين به "علي مطهري"، سند ديگري است که فرآيند استحاله فکري جريان فتنه را آشکار مي‌سازد. تراوشات فکري وي در زندان اين بار با تمسک به نام استاد شهيد مرتضي مطهري صورت گرفته و قصد دارد به نام نويسنده کتاب "مساله حجاب" به جنگ با حجاب اسلامي آيد.

 

* * *

وي در بخشي از اين نوشتار ضمن نقد اظهارات علي مطهري که از "اباحه‌گري" جريان دوم خرداد نسبت به مسأله حجاب و ترويج سبك‌ زندگي سکولار سخن گفته بود، به دفاع از بي‌حجابي و ضرورت به رسميت شمردن آن در ايران اسلامي پرداخت. وي براي ادعاي خود کشور لائيک ترکيه را شاهد مثال آورده و در نهايت مدعي مي‌شود: «جامعه پادگان نيست كه بتوان به تن همه اونيفورم واحد پوشاند»!

 

* * *

مساله حجاب و ضرورت رعايت آن در جامعه اسلامي و وظايف نظام اسلامي براي مقابله با بي‌حجابي و برهنگي، موضوعي نيست که حدود و ابعاد آن در متون ديني و آموزه‌هاي شيعي مورد غفلت واقع شده باشد. کافي است در اين زمينه به نظرات مشهور مراجع عاليقدر شيعه از جمله حضرت امام خميني(ره) مراجعه شود تا حدود و ثغور بحث مشخص شود، آنگاه ديگر نيازي به خيال بافي‌هاي منورالفکراني چون تاج زاده باقي نخواهد ماند.

 

* * *

تاج‌زاده در اين نامه اقدام نظام اسلامي در مقابله با بي‌حجابي را «يكسان كردن پوشش زنان» مي‌خواند که «چه با تبليغ و كار فرهنگي و چه با اجبار ممكن نخواهد شد»! معلوم نيست آقاي تاجزاده چگونه به اين کشف جديد رسيده که رعايت حجاب اسلامي را مساوي "يکسان سازي پوشش زنان" گرفته‌اند. به واقع مشکل وي آن است که با نگاهي مطلق انگارانه تصور مي‌کند پوشش زنان تنها دو حالت دارد: "يا باحجاب و يا بي‌حجاب"! در اين صورت اگر در جامعه‌اي بي‌حجابي اقدام غيرقانوني خوانده شد، نوعي يکسان سازي صورت گرفته و آزادي انسانها سلب شده است! اين در حالي است که با محور قرار دادن حجاب اسلامي و نفي برهنگي نيز انواع و اقسام تنوع پوشش را مي‌توان تصور نمود. کافي است تا ايشان بعد از آزادي از زندان نيم نگاهي به خيابانهاي تهران داشته باشند تا چشمشان به انواع و اقسام پوشش زنانه روشن شود! البته تهران، استانبول و آنتالياي ترکيه نيست که در آن زنان با بي‌حجابي و برهنگي بر تنوع پوششها افزوده باشند!؟

 

* * *

خطاب به تاجزاده که مدعي است: «جامعه پادگان نيست كه بتوان به تن همه اونيفورم واحد پوشاند.»! بايد گفت: «آقاي تاج‌زاده! جامعه باغ وحش هم نيست که عرصه جولان هوسرانها شود!»

 

* * *

تاجزاده در بخش ديگري از اظهاراتش مدعي مي‌شود: چرا اجراي قوانين اسلامي براي مقابله با بي‌حجابي در ديگر کشورها و توسط گروههاي اسلامي از جمله حماس در فلسطين، حزب الله لبنان، افغانستان و عراق دنبال نمي‌شود! و چرا آنها حاضر نيستند همچون ما رفتار کنند؟

در پاسخ به اين ادعاي سخيف نيز بايد گفت کدام عقل سليمي است که وضعيت بي‌ثبات عراق و افغانستان و لبنان و فلسطين را با جمهوري اسلامي ايران مقايسه کند! آيا اين کشورها که هنوز از تامين حداقل امنيت ناتوانند، الگوي ايران اسلامي در مسايل فرهنگي هستند يا اين جمهوري اسلامي است که به آمال و آرزوي مبارزين جهان اسلام تبديل شده است؟ آيا کشوري شيعي و همگون که بيش از 98 درصد آن را شيعيان حضرت زهرا(س) تشکيل مي‌دهند بايد الگوي حجاب خود را از ديگر جوامع اسلامي ناهمگوني بگيرد که هنوز موفق به تشکيل حکومت اسلامي نشده‌اند!

 

 

* * *

مطهري با صراحت در باب اعتبار و ارزش آزادي مي‌گويند: «آزادي براي انسان، كمال است؛ ولي "كمال وسيله‏اي" است نه "كمال هدفي". هدف انسان اين نيست كه آزاد باشد؛ ولي انسان بايد آزاد باشد تا به كمالات خويش برسد.»(انسان كامل، ص‏346)

ايشان در جايي ديگر در باب حدود آزادي مي‌فرمايند: «اراده بشر تا آن‏جا محترم است كه با استعدادهاي عالي و مقدسي كه در نهاد بشر است، هماهنگ باشد و او را در مسير ترقي و تعالي بكشاند؛ اما آن‏جا كه بشر را به سوي فنا و نيستي سوق مي‏دهد و استعدادهاي نهايي را هدر مي‏دهد، احترامي ندارد."(اخلاق جنسي، ص‏39)

 

* * * 

هر چه مي‌گذرد بيش از پيش آشکار مي‌گردد که آنچه به بهانه انتخابات 22 خرداد 88 اتفاق افتاد چيزي فراتر از مساله سلامت انتخابات و نتايج آن بود. به واقع فتنه 88 صحنه رويارويي تمام عيار انقلاب اسلامي با جرياني بود که در دو دهه گذشته در مسير استحاله فکري - سياسي گام برداشته و در انتخابات دهم رياست جمهوري به قصد براندازي نظام وارد عمل شده بود که با نصرت الهي و بصيرت و آگاهي ملت به محاق رفت.

ادامه نوشته

مقالات سیاسی - از قياسش خنده آمد خلق را ...

 

از قياسش خنده آمد خلق را ...

 

 

تونس کشوري در شمال قاره سياه که تا سالها مستعمره رژيم فرانسه بوده و پس از آن نيز با وجود اعلام استقلال، هرگز نتوانست خود را از زير يوغ غرب آزاد کند، سرانجام از بند ديکتاتور وابسته به غرب رها گشت. اين خبري بود که به مهمترين اخبار رسانه‌هاي جهان در هفته‌اي که گذشت، مبدل شد و ذهن بسياري از تحليل گران سياسي را مشغول خود نمود.

 

* * *

خبر سقوط "زين العابدين بن علي" که 23 سال پيش با هدف سرکوب اسلام گرايان در تونس به قدرت رسيده بود براي ملت ايران يادآور قيامي بود که خود در سه دهه پيش در بهمن سال 1357 خالق آن بود. در آن ايام ملت غيور ايران به خيابانها آمدند تا بساط سلطنت 50 ساله اي را برچينند که هويت اسلامي آنها را نشانه رفته بود.

 

* * *

اما آنچه در حاشيه خبر قيام ملت تونس قابل توجه بود، ادعاهايي بود که سايتهاي داخلي و خارجي حامي سران فتنه مطرح ساختند. ضدانقلاب خارج نشين به همراه برخي رسانه هاي فتنه گر داخلي که با شکست کودتاي مخملين 88، آرزوهاي خود را بر بادرفته مي‌ديدند، مدعي شدند که قيام مردم تونس با الهام گيري از جنبش سبز ايران صورت گرفته است! اين رسانه‌ها همچنين تلاش کردند تا حادثه فوق را اينطور تحليل نمايند که تداوم فتنه 88 به سرنگوني انقلاب اسلامي ختم خواهد شد!!

 

* * *

سايت کلمه که در بردارنده مواضع موسوي است در يادداشتي مدعي ‌شد: «موفقيت جنبش مردمي تونس، قبل از آنکه خاطره جنبش ۵۷ و پيروزي انقلاب اسلامي را در ميان مردم زنده کند، يادآور خواست و شيوه‌هاي مبارزه جنبش سبز بود.»

 

 

* * *

"بن علي" براي مقابله با انبوه ملت معترض در صحنه، مجبور به آوردن نظاميان به خيابانها شد، در حالي که در ايران اسلامي اين ملت بودند که به طور خودجوش براي دفاع از جمهوري اسلامي و آرمانهايش به ميدان آمده و با حضور ميليوني خود در 9 دي و سپس در 22 بهمن فرياد برائت از منافقين و فتنه گران سر دادند و منافقين را به سوراخهايشان راندند!

 

* * *

فتنه 88 اقدامي از پيش تعيين شده بود که با سناريوسازي عوامل بيگانه و طرح ريزي دستگاههاي اطلاعاتي - امنيتي غرب و بازيگري ايادي داخلي آنها آغاز شد. بخشي از ماموريت نيز به رسانه‌هاي غربي واگذار شد تا با دروغ پراکني افکار عمومي کشور را هدف قرار دهند. در حالي که آنچه در تونس به وقوع پيوست وضعيتي برعکس داشت و کشورهاي غربي بالاخص آمريکا و فرانسه در صف حاميان بن علي قرار داشته و رسانه‌هاي غربي خود را هم‌پيمانان ديکتاتوري مي‌دانستند، لذا با بايکوت اخبار انقلاب مردم تونس مانع رسيدن به موقع پيام ملت تونس به جهانيان شدند!

* * *

اقدام فتنه گران براي مقابله با نظام اسلامي، مغاير با ارزشهاي حاکم در جامعه اسلامي و باورهاي ملتي بود که نظام سياسي خود را برخاسته از آموزه هاي اسلامي مي‌دانند. اين مغايرت با گذر زمان وجوه مختلف خويش را بيش از پيش نشان داد و با برافتادن پرده تزوير ماهيت سکولار و ضداسلامي آن آشکار گرديد که اوج آن حوادث تلخ روز عاشوراي سال 88 بود.

اما حرکت مردمي تونس هرچند با اعتراض به ظلمي که بر يک جوان رفته بود آغاز شد، اما به سرعت رنگ و بوي مذهبي به خود گرفت و به مقابله مسلمانان با نظام لائيکي مبدل شد که دو دهه با مظاهر اسلامي مقابله کرده بود. به واقع آنچه مردم مسلمان تونس را که بيش از 90 درصد جمعيت اين کشور را تشکيل مي‌دهند به صحنه آورد، بي‌توجهي دولت به باورهاي ديني و اعمال محدوديت در انجام برخي فرائض ديني از جمله ممنوعيت حجاب اسلامي بود‌. و گرنه سياستهاي اقتصادي بن علي توانسته بود که تونس را به يکي از کشورهاي موفق در حال توسعه آفريقا مبدل سازد، توسعه اي که باورهاي مذهبي يک ملت را نشانه رفته بود! (قابل ذکر است که تونس تنها كشور عربي است كه در آن ممنوعيت حجاب اعمال مي‌شود)

 

* * *

سخن آخر آنکه اين اظهارات ضمن نشان دادن عمق تحليل فتنه گران، نمايشگر فضاي توهم آلود جريان فتنه بوده و مشخص مي‌کند اين جريان تا چه اندازه با واقعيات‌ جامعه بيگانه است. اين توهمات و خيال بافي ها هرچند مي‌تواند دلخوشي‌اي براي محافل يخ بسته فتنه گران باشد، اما براي ملت بصير ايران يادآور حکايت شيرين بقال و طوطي است آنجا که مولانا در وصف قياس مع الفارق طوطي خوش خيال چنين مي‌سرايد:

از قياسش خنده آمد خلق را/ کو چو خود پنداشت صاحب دلق را

کار پاکان را قياس از خود مگير/ گر چه ماند در نوشتن شير، شير

ادامه نوشته