در ميان مفاهيمي چون آزادي، امنيت، حقوق بشر، عدالت و ... شايد هيچکدام همچون عدالت از جامعيت و فراگيري برخوردار نباشد. هيچ انساني نيست که زبان بر وصف عدالت نگشاده باشد و خواهان تحقق آن نباشد. عدالت آنچنان مقدس است که حتي ظالمان و زورگويان و زياده خواهان نيز براي توجيه جنايات و تجاوزات خود، بر آن نام عدالت و مساوات ناميده‌اند و رفتار خود را مطابق با موازين عدالتخواهانه دانسته‌‌اند. به واقع هيچ کس را ياراي آن نيست که خود را دشمن عدالت بداند و بر آن افتخار نمايد!

در اين ميان مکاتب و انديشه‌هاي بسياري در طول تاريخ پرچم عدالت‌خواهي را برافراشته و شعار و عدالت ورزي سرداده‌اند و جمعي را مشغول خود کرده‌اند. اما همان‌ها در مسير آنچه عدالت مي‌خواندند، از مسير عدالت خارج شده و چه بسيار جنايت‌ها که نکردند و چه بسيار حقوقي که پايمال ننمودند! بزرگترين نظام‌هاي سياسي مدعي تحقق عدالت و به قدرت رساندن طبقات مستضعف در دو قرن اخير، نظام‌هاي کمونيستي بلوک شرق بودند که آمار سرکوب‌ها و جنايات آن در تاريخ به سياهي ثبت شده است. نظام توتاليتر و مستبدي که مخالفين را سرکوب و انسانيت را خوار نمودند تا به زعم خود آنچه تسلط طبقات پرولتاريا مي‌خواندند را محقق کنند.