جدايي در اردوگاه فتنه پس از حماسه 12 اسفند

 

 حماسه روزهاي پاياني سال 1390، بزرگتر از آن است که بازتابهاي آن را تنها در اسفندماه سال گذشته دنبال نمود. به واقع اين حرکت عظيم ملت در خلق انتخاباتي با مشارکت 65 درصدي درانتخابات دور نهم مجلس شوراي اسلامي، تحت بيشترين فشارهاي دشمنان انقلاب اسلامي اعم از کشورهاي سلطه‌گر غربي و ايادي داخلي آنان، شبيه به زمين لرزه اي است که پس لرزهاي آن را بايد در سال 1391 دنبال نمود.

اولين پس لرزه‌هاي اين حماسه بزرگ اعترافاتي است که توسط برخي از تحليلگران منسوب به اردوگاه فتنه در ايام تعطيلات نوروزي ارائه شده است. به عنوان نمونه "عباس عبدي" که در انتخابات خرداد 88 از مشاورين ستاد انتخاباتي مهدي کروبي بود و از فعالين مطبوعاتي دوران دوم خرداد به حساب مي‌آيد، درگفتگويي تفضيلي با سايت "عصر ايران" به بررسي ابعاد مختلف انتخابات 12 اسفند پرداخت و در واکنش به تاثير خط تحريم توسط اپوزيسيون گفت: «اگر انتخابات از سوي عده‌اي از گروههاي سياسي تحريم هم نمي شد، باز هم درصد مشارکت مردم همين درصد فعلي بود. يعني کسي هم که در اين انتخابات راي نداده است، نه به دليل ترويج ايده تحريم از سوي گروههاي مخالف حکومت، بلکه به دليل عدم تمايل خودش به شرکت در انتخابات، در آن شرکت نکرده است.»

عباس عبدي فتنه سبز را حرکتي تمامت خواهانه دانست که در تلاش است تا همه افراد را در زير مجموعه خود تعريف کرده به نحوي که اجباراً بايد خواسته‌هاي اين افراد را پذيرفت! به گفته عبدي اين انحصارطلبي تا بدانجاست که اين جريان حتي حاضر است تا بيانيه‌اي جعلي به نام زندانيان سياسي صادر کرده و از نام آنها سوء استفاده کند! اکبر گنجي نيز در مقاله‌اي با عنوان «بازنگري تجربه 88 - 90»، به بازنگري عملکرد سه سال گذشته فتنه سبز پرداخته و با صراحت اعتراف مي‌کند: «جنبش سبز که محصول مشارکت همگاني مخالفان بود، شکست خورد»

در مورد اين اظهارات مي‌توان به ملاحظات زير توجه داشت:

1- اين اظهارات هرچند با مخالفتهاي شديد اللحن ضدانقلابيون خارج کشور و گردانندگان سايتهاي فتنه سبز همراه بود، اما حکايت از تحولات جديدي است که پس از انتخابات 12 اسفندماه در حال شکل گيري است. اولين تحول در اين بين، جدايي کامل اردوگاه اصلاح طلباني است که مشي سران فتنه را در تلاش براي براندازي نظام اسلامي قبول ندارند. اين افراد تا پيش از اين در فضاي جوسازي شده فتنه گران ناتوان از جدايي علني از مسير براندازانه بودند! لذا در رفتار ايشان همراهي با فتنه گران برانداز مشاهده مي‌شد. شکست "خط تحريم" به عنوان استراتژي انتخاباتي ضدانقلاب، فرصتي است تا اين افراد خرج خود را بطور کامل از اين اردوگاه جدا کرده و  حرکتي مستقل و متفاوتي را در سياست دنبال نمايند. اين جدايي با حضور سيدمحمدخاتمي در پاي صندوق راي در 12 اسفند آشکارا کليد خورده و با تحليل‌هايي از قبيل اظهارات عباس عبدي در حال تقويت است. سال 1391 بي شک, سال جدايي کامل اين دو تفکر خواهد بود!

2- در مورد جرياني که با رهبري خاتمي در حال جداسازي خود از اردوگاه فتنه گران است، بايد گفت که نبايد فراموش کرد که اين جريان بعد از گذشت نزديک به سه سال همراهي با فتنه گران، به تازگي دم از جدايي زده است! به واقع در نگاه ملت اين افراد در بخش عمده‌اي از دشمني‌ها و خطاهاي گذشته اين افراد با مشايعت و همراهي و سکوت خود مشارکت داشته است و به همين اندازه مجرم و سهيم! لذا اين اظهارات هرچند کور سوي اميدي براي توبه از رفتار خيانت آميز گذشته را تداعي مي‌کند، اما بدان معنا نيست که اين جريان بخواهد طلبکارانه خواستار فراموشي گذشته‌ها شده، بدون آنکه بخواهد سرمايه‌هاي به هدر رفته را جبران نمايد! به واقع جريان تواب براي کسب وجاهت از دست رفته خود و بازگشت به شرايط قبل از فتنه 88، راه طولاني را در پيش دارد که حضور در پاي صندوق راي تنها اولين گام آن بود.

3- اين اظهارات همچنين حکايت از تلاش مجدد اردوگاه ضدانقلاب براي بازنگري در روشها و اصلاح ترفندها دارد. بدين معنا که شکست‌هاي مکرر موجب کوتاه آمدن اين افراد از دشمني با جمهوري اسلامي نشده است، بلکه اين افراد در تلاش براي احياء مجدد خود در قالب شيوه‌هاي جديد هستند، که البته از چهره‌هاي سوخته‌اي که فلسفه وجودي خود را در ضديت با انقلاب اسلامي تعريف کرده اند، نبايد توقع ديگري داشت. اين مساله در نوشته اکبر گنجي به خوبي قابل مشاهده است. وي در ادامه يادداشت مذکور با صراحت از پافشاري بر تداوم شيوه‌هاي کودتاي مخملين ياد مي‌کند و به همفکرانش توصيه مي‌کند: «راهکار روشن بود: قدرتمندسازي مردم از طريق سازماني يابي، بسيج اجتماعي، نافرماني مدني، فلج کردن کار رژيم از طريق اعتصابات و اعتراضات، تشکيل ميز مخالفان، مذاکره ، برگزاري انتخابات آزاد منتهي به "انتقال قدرت" از زمامداران حاکم به مخالفان(در صورت پيروزي در انتخابات)، تغيير قانون اساسي»